نویسنده در جهش اجتماعی تلاش دارد رفتار انسان امروزی را با استفاده از دیدگاه روانشناسی تکاملی بررسی کند و نشان دهد چرا انسان شبها از تاریکی میترسد، چرا برای دوستانمان در زندگی آرزوی موفقیت میکنیم اما اگر روزگار به کامشان باشد نمیتوانیم جلوی حسادتمان را بگیریم، چرا از دست رؤسای سختگیر مینالیم اما اگر خودمان در آن سِمت باشیم مثل آنها رفتار میکنیم و مهمتر از همه چرا شادکامی انسان تا این اندازه زودگذر است.
از ابتدای راه، نویسنده هر مرحله و هر کار مهمی که انسان انجام داده است پیگیری و درنهایت تاثیر آن را بر مغز و رفتار انسان بررسی میکند. به عنوان مثال استفاده از سنگ برای دفاع از خود و کار گروهی چگونه مغز ما را پرورش داد و بزرگتر کرد و یا چطور فیزیک بدنی ما را تغییر داد.
بنابراین از دیدگاه نویسنده، اجتماعی شدن انسان مهمترین و بزرگترین حرکت در مسیر تکامل است. فون هیپل مسیری را که به اجتماعی شدن انسان ختم شد را بازسازی میکند و سپس به مباحث پیچیدهتری میپردازد که همین اجتماعی شدن دلیل آن بود. مثلا اینکه رفتارهای تکاملی ما در اخلاق و ارتباطات میان فردی و در اجتماع چه اثراتی در روند صلح و یا جنگ داشته است.
اما همانطور که اشاره کردیم، یکی از موضوعات مهم کتاب پرداختن به بحث شادکامی است. نویسنده میگوید: «همه ما آرزوهایی داریم، اما حتی وقتی که آرزوهایمان برآورده میشوند، بهندرت پیش میآید که شادتر از قبل باشیم.» ولی چرا این طور است؟
فون هیپل پس از بحثها و مرور آزمایشات مختلف این موضوع را ناشی از تکامل میداند که ما را طوری طراحی کرده تا همیشه در «سطح معتدل و معقولی» از شادکامی قرار داشته باشیم و فقط در بعضی از موارد بسیار شاد و خوشحال باشیم. چرا که از دیدگاه تکاملی اینکه ما همیشه در بالاترین سطح شادکامی باشیم «نه دست یافتنی است و نه مطلوب.» در فرایند تکامل، شادکامی به دلیل خاصی پدید میآید که به عوامل مختلف از جمله پیوند میان ذهن و بدن بستگی دارد.
شادکامی ما را به کارهایی برمیانگیزد که به بقا و تولید مثلمان کمک میکنند، اما شادکامی بهخودیخود و فینفسه غایت نیست. تکامل اغلب شادکامی ما را در راه اهداف دیگر قربانی میکند. (کتاب جهش اجتماعی اثر ویلیام فون هیپل – صفحه ۲۹۲)
به طور کلی ویژگی کتاب جهش اجتماعی این است که در کنار مباحث مختلف، خواننده میتواند در حاشیه مطالب متعددی یاد بگیرد، مطالبی که همگی به هزاران سال قبل مربوط نمیشود و نویسنده گاه از تغییرات دنیای امروز هم صحبت میکند و مثلا از اثرات اینترنت میگوید. اما پیشنهاد میکنیم فقط در صورتی که به مباحث تکاملی علاقه دارید سراغ این کتاب بروید. چون در غیر این صورت کتاب برای شما خستهکننده خواهد بود.
قفل از زمان های دور تا به امروز برای امنیت درب ها، قفسه ها، کمدها و ... استفاده می شده است. با پیشرفت تکنولوژی، قفل ها نیز در اندازه و طرح های گوناگون تولید شده اند و در بازار به فروش می رسند. این قفل ها بسته به محل نصب، ساختمان و ... با هم تفاوت دارند. ما در این مقاله قصد داریم، درباره ی خرید عمده قفل صحبت کنیم. اگر شما هم قصد خرید قفل به صورت عمده دارید، پیشنهاد می کنیم در این مقاله از ابزار عمده، همراه ما باشید.
مقدمه ای بر خرید عمده قفل
در این قسمت می خواهیم درباره ی خرید عمده قفل صحبت کنیم. از مهمترین محصولات ابزار یراق، قفل است. صاحبان فروشگاه ها می توانند با خرید از فروشگاه ابزار عمده، جهت خرید انواع قفل ها اقدام کنند.
خرید عمده قفل
قفل کتابی و قفل آویز
در این قسمت می خواهیم درباره ی خرید عمده قفل از نوع کتابی و آویز صحبت کنیم. قفل های کتابی در انواع مختلفی تولید می شوند. از مهمترین آن می توان به روکش دار، فنردار، فولادی، یک طرفه، آپارتمانی اشاره کرد. البته این نوع قفل ها دارای بدنه هایی از جنس های مختلف است. از مهم ترین آن جنس برنج، جنس فولاد، جنس سرب و چدنی است. فروشندگان یراق آلات، همیشه به دلیل آن که حجم سفارش هایشان بالا است، اقدام به خرید عمده قفل می کنند. قفل آویز و قفل کتابی، در صدر پرفروش ترین قفل ها هستند. تنوع و فروش بالایی که این محصول دارد، باعث شده است که فروشندگان ابزار یراق، ترغیب بیشتری برای خرید عمده ی قفل آویز و کتابی داشته باشند.
قفل درب
امروزه از قفل درب برای امنیت خانه ها استفاده می شود. این نوع قفل دارای تنوع است و با کیفیت های بالایی تولید می شود و در بازار به فروش می رسد. این نوع قفل در رقابت با دیگر قفل ها است. از دیگر اسامی این قفل می توان به قفل سرویس، قفل کلیدی اشاره کرد. موقع خرید این قفل به صورت عمده، حتما به جنس قفل و اندازه ی آن دقت داشته باشید.
امروزه برای کمدها، قفل نیاز است. زیرا علاوه بر ایجاد نظم، باعث می شود که از حریم شخصی محافظت شود. برای خرید عمده قفل از نوع کمدی و کابینتی، باید با انواع اسامی و کلید های آن آشنا شوید. قفل دو پله کمدی، قفل کمدی استخری، کلید معمولی، کلید ناخنی از مهم ترین آن است.
قفل پنجره
امروزه برای امنیت خانه و محل کار از قفل های پنجره استفاده می شود. معمولا خرید عمده قفل از نوع پنجره توسط افرادی که شغل شان ساخت و ساز است کاربرد زیاد دارد. این خرید، علاوه بر صرفه ی اقتصادی، باعث صرفه جویی در زمان می شود.
قفل کمکی
قفل های کمکی بدون دستگیره هستند. از مهم ترین مولفه هایی که باید در خرید عمده قفل کمکی توجه داشت، کیفیت مغزی و نیز مقاومت زبانه است. با خرید کردن قفل از نوع کمکی، می توانید امنیت منزل یا محل کارتان را تضمین کنید.
قفل فرمان
برای حفاظت از اتومبیل ها، استفاده از قفل فرمان امری ضروری است. این نوع قفل به دلیل تنوع اتومبیل ها، دارای تنوع است. حتما در خرید عمده قفل از نوع فرمان، به نوع و درجه ی دوام آن دقت کنید.
امیل دورکیم یکی از پایه گذاران دانش جامعه شناسی فرانسه در سال 1858 در شهر اپینال در جنوب شرق فرانسه زاده شد. تحصیلات متوسط را در دبیرستان« لوئی گراند » به پایان رساند و در سن 21 سالگی وارد دانشسرای عالی شد و سه سال بعد دانشسرا را تمام کرد و در رشته فلسفه فارغ التحصیل شد. سپس در آزمون آگرگاسیون شرکت کرد و بعد در چند دبیرستان مشغول تدریس شد. از همین هنگام بررسی های جامعه شناسی خود را آغاز کرد و...
امیل دورکیم
امیل دورکیم یکی از پایه گذاران دانش جامعه شناسی فرانسه در سال 1858 در شهر اپینال در جنوب شرق فرانسه زاده شد. تحصیلات متوسط را در دبیرستان« لوئی گراند » به پایان رساند و در سن 21 سالگی وارد دانشسرای عالی شد و سه سال بعد دانشسرا را تمام کرد و در رشته فلسفه فارغ التحصیل شد. سپس در آزمون آگرگاسیون شرکت کرد و بعد در چند دبیرستان مشغول تدریس شد. از همین هنگام بررسی های جامعه شناسی خود را آغاز کرد و ضمناً در ادبیات هم به تحصیل پرداخت و در سال 1893 به اخذ درجه دکتری نائل آمد.
دورکیم کارش را در شهر بردو با آموزش و پرورش آغار کرد و یادداشت هایی در این زمینه نوشت که بخشی از آنها چاپ شد و سبب ناموری اوگردید ،درنتیجه از آن پس دردانشسرای عالی پاریس تدریس کرد. یادداشت ها و نوشته ها چاپ شده و چاپ نشده او توجهش را نسبت به آموزش و پرورش به خوبی نشان می دهد.
در سال 1896 استاد کرسی علوم اجتماعی و در سال 1902 در دانشگاه سوربن به استادی آموزش و پرورش برگزیده شد و از این تاریخ به بعد جامعه شناسی و آموزش و پرورش را باهم تدریس می کرد و این کار تا پایان عمرش دوام یافت.
از دیدگاه تاریخی نخستین پژوهشی که دورکیم به آن پرداخت موضوع تقسیم کار اجتماعی بود. در این زمینه رساله ای در سال 1893 نوشت و به دانشگاه سوربن تسلیم کرد و به واسطه ی همین رساله به اخذ درجه دکتری از آن دانشگاه نائل آمد. دورکیم بررسی های اجتماعی را پی گرفت و روش ویژه خود را در پژوهش دنبال کرد.
بر اثر انتشار عقاید اجتماعی دورکیم، گروه بسیاری از فیلسوفان، تاریخ نویسان، اقتصاددانان به همکاری با او علاقه مند شدند. دورکیم با عده بسیاری از دانشمندان و اهل پژوهش و بررسی که با او موافق یا مخالف بودند آشنا شد و با قدرت قلم و سخنوری که داشت بر عقاید مخالفین خود چیره گشت.
در سال 1896 سالنامه جامعه شناسی را منتشر کرد. این سالنامه کارنامه مهمترین نحله مکتب جامعه شناسان فرانسه است که حتی پس از دورکیم زیر نظر شاگرد او مارسل موس اداره می شد.
دورکیم پیرو دانشمندانی چون آگوست کنت، سن سیمون و کندورسه بود و در نوشته های خود از اسپنسر نام میبرد ولی پیروی دورکیم از آنها مانند پیروی شاگرد از استاد نبود بلکه آراء و نظریات آنها را با کم و کاست کردن و با تغییر شکل جزئی می پذیرفت و بیان می کرد.
در سال 1915 در جنگ جهانی اول پسر خود را از دست داد. مرگ فرزند در روحیه ی دورکیم تأثیر زیادی گذاشت و در حال او دگرگونی بزرگی پدید آورد که تحمل آن برایش دشوار بود. سرانجام در سال 1917 دو سال بعد از مرگ پسرش در سن 59 سالگی درگذشت.
«جلال آل احمد» نویسنده، روزنامهنگار و فعال اجتماعی آذر سال 1302 در خانوادهای مذهبی متولد شد. پدرش از روحانیان آن زمان و مخالف تحصیل پسرش در دبیرستان بود. او برخلاف عقیدهی خانوادهاش به مدرسهی دارالفنون رفت و توانست دیپلم بگیرد. او در جوانی با «احمد کسروی»، تاریخدان ایرانی و «محمدحسن شریعت سنگلجی» آشنا شد و به خواست پدرش برای تحصیل در علوم دینی به نجف سفر کرد. او مدت سه ماه را در نجف همراه برادرش زندگی کرد و با تفاوتهای اساسی در تفکراتش نسبت به دین و مسائل اجتماعی به ایران بازگشت. او در آن زمان به حزب توده پیوست و به این دلیل از سوی خانواده طرد شد.
«جلال آل احمد» تحصیل در رشتهی زبان و ادبیات فارسی در دانشسرای عالی تهران را آغاز کرد و تا مقطع دکترا آن را ادامه داد. او در این دوران مجموعهی «دیدوبازدید» را منتشر کرد که شامل داستانهای «دیدوبازدید عید»، «گنج»، «زیارت»، «افطار بیموقع»، «گلدان چینی»، «تابوت»، «شمع قدی»، «تجهیز ملّت»، «پستچی»، «معرکه»، «ای لامسبا!» و «دو مرده» بود. این داستانها روایت زندگی مردمان آن زمان هستند و نویسنده با زبانی طنز، مسائل اجتماعی و رفتارهای سنتی جامعهی آن زمان را روایت و نقد میکند. او در دههی بیست و سی علاوه برنوشتن داستانهایش پژوهش و ترجمهی آثار بینالملل را نیز آغاز کرد. او با روزنامهها و نشریات مختلفی همکاری داشت و با نثر توانایش بر جامعهی روشنفکر آن زمان تاثیر گذاشت.
«جلال آل احمد»، نویسندهی تأثیرگذار معاصر ایران در عرصهی سیاست نیز فعالیت داشت. او با پیوند تنگاتنگ ادبیات و سیاست وارد صحنهی پرآشوب اجتماعی آن دوران شد. او سال 1326 دومین اثرش، «از رنجی که میبریم» را منتشر کرد که شامل هفت داستان کوتاه است. این نویسنده طی داستانهای این کتاب وضعیت نابسامان زندانیان سیاسی آن زمان را نشان داد و مسائل اجتماعی را به تصویر کشید. او در همین زمان از حزب توده کنار کشید و در سال 1327 با «سیمین دانشور»، اولین زن داستاننویس ایرانی آشنا شد. آنها پس از دو سال باوجود مخالفتهای خانوادهی «جلال آل احمد» با یکدیگر ازدواج کردند. «سیمین دانشور» تحصیلکردهی رشتهی زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران بود و به داستاننویسی و ترجمهی آثار مشغول بود. او آثار «جلال آل احمد» را همواره مطالعه میکرد و باعث آرامش روحی و روانی او پس از فراز و نشیبهای خانوادگی و اجتماعیاش شد. «جلال آل احمد»، در همین سال «قمارباز» را اثر «فیودور داستایِفسکی» را از زبان فرانسه به فارسی ترجمه کرد.
«جلال آل احمد» در پایان دههی سی به طرفداری از «محمد مصدق»، سیاستمدار و حقوقدان فعال درزمینهی ملی شدن صنعت نفت سخنرانی کرد. او در این دوران علاوه بر فعالیتهای سیاسیاش در جبههی ملی، ترجمهی آثار فرانسوی را نیز آغاز کرد. او جامعهی ادبیات ایران را با نویسندگان بینالملل آشنا کرد و آثار افرادی همچون «آندره ژید» و «ژان پل سارتر» را به فارسی ترجمه کرد. اوضاع سیاسی و اجتماعی آن دوران ایران بر سرنوشت و قلم نویسندگان آن دوره بسیار تأثیرگذار بود، خفقان و آشوب اجتماعی درونمایهی داستانهای آن زمان شد. «جلال آل احمد» دو اثر «سرگذشت کندوها» و «مدیر مدرسه» را در سال 1337نوشت و بار دیگر جامعهی اطرافش را در قالب داستان روایت کرد. او پس از این دو اثر، کتاب «غربزدگی» را نگاشت و که توجه «سید روحالله خمینی» را به خود جلب کرد. «جلال آل احمد» به همراه «علیاکبر کنی پور»، شاعر و نویسندهی ایرانی به مکه سفر کرد و داستان سفرش را در سفرنامهی «خسی در میقات» منتشر کرد.
آلبر کامو زاده نویسنده، فیلسوف و روزنامهنگار فرانسوی بود. او یکی از نویسندگان بزرگ قرن بیستم و از چهرههای درخشان ادبیات فرانسه است.
کامو ۷ نوامبر ۱۹۱۳ در دهکدهای کوچک الجزایر تحت استعمار فرانسه متولد شد. پدرش «لوسین کامو» فرانسوی فقیری بود که در الجزیره کشاورزی میکرد و در آنجا با زن خدمتکاری که اهل اسپانیا بود ازدواج کرد و صاحب دو فرزند به نامهای لوسین (همنام پدر) و البر شد. سال ۱۹۱۴ در شروع جنگ جهانی اول. پدر کامو به جبهه اعزام شد و در حالیکه البر، 14 ساله بود، در میدان جنگ کشته شد. تأمین مخارج زندگی دو کودک به عهده مادرش افتاد، آنها در محله فقیرنشینی در یک اتاق زندگی میکردند؛ خودِ او در مورد این قسمت از زندگیاش گفته است: «فقر مانع این شد که فکر کنم زیر آفتاب و در تاریخ، همه چیز خوب است. آفتاب به من آموخت که تاریخ، همه چیز نیست»
پس از پایان دوره دبستان برای کمک به تامین مخارج خانوادهاش کارگری میکرد، آموزگارش لویی ژرمن که به استعداد او پی برده بود، او را به شرکت در امتحانِ کمک هزینه بگیران و ادامه تحصیل تشویق کرد، کامو در این آزمون پذیرفته شد و به هزینه دولت وارد دبیرستان شد، در حالیکه در آن زمان تحصیلات متوسطه در الجزیره اختصاص به ثروتمندان داشت، از این رو کامو وارد دنیای جدیدی شد، روزها در کنار ثروتمندان زندگی میکرد و شبها به دنیای فقیرانهاش در کنار خانواده بازمیگشت.
کامو در سال ۱۹۳۰ پس از دریافت دیپلم، در دانشگاه الجزیره شروع به تحصیل فلسفه کرد و تا پیش از آنکه اولین نشانههای ابتلا به بیماری سل در او نمایان شود، دروازهبان تیم فوتبال این دانشگاه بود. همزمان با جدیت به مطالعه ادبیات به ویژه آثار نمایشی پرداخت و در همکاری با گروههای تئاتر دانشجویی، شروع به نوشتن نمایشنامه کرد و کارهای خود را به روی صحنه برد.
کامو در ۲۱ سالگی با «سیمونهیه»، دختری جوان، ثروتمند، زیبا و البته معتاد به مرفین ازدواج کرد و دو سال بعد در اثر خیانتهایی از هر دو طرف و با تحمل «تجربهای دردناک» از هم جدا شدند. خاطرات این جدایی در مقاله «مرگ روح» به صورتی غیر مستقیم دیده میشود.
البر کامو در سال ۱۹۳۸ در روزنامه تازه تأسیس جبهه خلق الجزایر، آلژه ریپوبلیکن، شروع به کار کرد و در ۲۶ سالگی، همراه با دو نفر از دوستانش، نشریه ریواژ (ساحلها) را تاسیس کردند. در سپتامبر همان سال جنگ جهانی دوم آغاز شد و روزنامه آلژه ریپوبلیکن که با سانسور دست و پنجه نرم میکرد، چند ماه بعد تعطیل شد. انتشار روزنامه ریواژ نیز به حالت تعلیق درآمده بود، پس از آن کامو کوشید که با ورود به ارتش، به جنگ برود، ولی به دلیل وضعیت جسمانی و گرفتاریاش به بیماری سل نتوانست عضو ارتش شود. او سپس در مجله مخفی آن زمان، «کمبا» شروع به فعالیت علیه نازیها کرد و در مدت اشغال فرانسه به این فعالیت ادامه داد. بعد از جنگ نیز کمبا اولین مجلهای است که او در آن مشغول به کار شد. او تمام مقالههای خود را به صورت اول شخص مینوشت که تا آن زمان در شیوه گزارشگری فرانسوی متداول نبود.