آنتون پاولوویچ چِخوف (Anton Chekov) نویسندهی روس متولد 29 ژانویه 1860 در روسیه است. او در خانوادهای مذهبی به دنیا آمد. پدر چخوف که در راس این خاندان قرار داشت فردی به شدت خشک و مذهبی بود تا حدی که فرزندانش را تنبیه بدنی میکرد. او پسرانش را مجبور میکرد که هر یکشنبه همراهش به کلیسا بروند.
آنتوان در نیمهی سال 1880 در رشتهی پزشکی تحصیلاتش را آغار کرد، این سال همان سالی بود که نخستین نوشته او به چاپ رسید. اولین نوشتهی چخوف به گفتهی خودش متنی 15 خطی بود که در نشریه دراگون فلای منتشر شد. این نوشته در واقع داستان کوتاهی به نام نامهی ستپان ولادمیریچ اِن، به همسایهی دانشمندش دکتر فردریخ است. چخوف در سال 1884 از دانشگاه مسکو در رشتهی پزشکی فارغ التحصیل شد و در همان سال جهت طبابت به اطراف مسکو رفت. با وجود اینکه چخوف بعد از فارغ التحصیلی از رشتهی پزشکی به عنوان یک نویسنده و داستان نویس مشغول به کار شد، اما علم پزشکی او سبب شد که نقش پزشک در داستانهایش یک نقش تکرار شونده باشد.
آنتوان چخوف از اوایل سن 24 سالگی، نخستین نشانههای بیماری سل یعنی سرفههای خلطدار را در خود مشاهده کرد. چخوف در 16 ژوئن سال 1904 همراه با همسرش برای درمان به کشور آلمان رفت. اما این سفر برای او مفید نبود و بیماری مهلک او را بهبود نبخشید. آنتوان چخوف، نویسندهی شهیر روسی در ساعات اولیه روز 15 ژانویه سال 1904 در نبرد با بیماری سل، جان خود را باخت. همسرش اولگا کنیپر لحظهی مرگ آنتوان را به این شکل توصیف میکند: «دکتر او را آرام کرد. سرنگی برداشت و کامفور تزریق کرد؛ و بعد دستور شامپاین داد. آنتون یک گیلاس پر برداشت. مزهمزه کرد و لبخندی به من زد و گفت «خیلی وقت است شامپاین نخوردهام.» آن را لاجرعه سرکشید. به آرامی به طرف چپ دراز کشید و من فقط توانستم به سویش بدوم و رویش خم شوم و صدایش کنم. اما او دیگر نفس نمیکشید. مانند کودکی آرام به خواب رفته بود.»